صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6258

1. چشم خورشید به رخسار تو باشد روشن

2. نیست یک سرو به غیر از تو درین سبز چمن

3. یوسف از غیرت آن نرگس نیلوفر رنگ

4. رفت تا مصر که در نیل زند پیراهن

5. بگذار از پرده ناموس که سرگرمی عشق

6. نه چراغی است که پوشیده شود از دامن

7. همچنان می پرد از بی خبری چشم حباب

8. گر چه با بحر بود در ته یک پیرهن

9. هاله ماه ز شوق تو گشاده است آغوش

10. چند چون شمع توان بود گرفتار لگن؟

11. تن به زندان غریبی ندهد کس، چه کند؟

12. نیست بی چاه حسد دامن صحرای وطن

13. مرگ در مذهب ما رخصت بال افشانی است

14. صبح امید دمد اهل صفا را ز کفن

15. صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت

16. بشکن شاخ نبات و دل ما را مشکن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بکوشیم وز کوشش ما چه سود
* کز آغاز بود آنچ بایست بود
شعر کامل
فردوسی
* از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
* که به تفصیل نظر بر خط و خال تو کنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
* که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
شعر کامل
سعدی