صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 642

1. ز هوش برد چنان حیرت تو گلشن را

2. که سبز کرد خموشی زبان سوسن را

3. کسی ز قید خزان و بهار شد آزاد

4. که همچو سرو ازین باغ چید دامن را

5. نظر ز روی تو خورشید برنمی دارد

6. که نیست خیرگی از مهر، چشم روزن را

7. ز قید چرخ ترا عشق می کند آزاد

8. که رستم آرد بیرون ز چاه بیژن را

9. نبرد روح گرانی ز جسم یک سر موی

10. نداد فایده قرب مسیح سوزن را

11. خوش است دفع گرانان به هر روش باشد

12. ملال نیست ز سرگشتگی فلاخن را

13. به رنگ خویش برآورد روزگار، مرا

14. که رنگ ظرف بود آبهای روشن را

15. مدام بر سر حرف است خامه صائب

16. همیشه جوش بهارست نخل ایمن را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
* یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
شعر کامل
حافظ
* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* هر کو عمل نکرد و عنایت امید داشت
* دانه نکاشت ابله و دخل انتظار کرد
شعر کامل
سعدی