صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6972

1. گر بگذری ز هستی آرام جان بیابی

2. گر خط کشی به عالم خط امان بیابی

3. آن گوهری که جویی در جیب آسمان ها

4. گر پاکشی به دامن در خود روان بیابی

5. تا همچو پیر کنعان چشم از جهان نپوشی

6. کی بوی پیرهن را در کاروان بیابی؟

7. تا هست رشته جان در پیچ و تاب می باش

8. شاید که وصل گوهر چون ریسمان بیابی

9. از روزی مقدر قانع به خون دل شو

10. تا آب و دانه خود در آشیان بیابی

11. بی زحمت تردد گردون نیافت قرصی

12. خواهی تو بی کشاکش نان از جهان بیابی؟

13. هر چند در سعادت مشهور چون همایی

14. مغز تو آب گردد تا استخوان بیابی

15. ز افسردگی جهان را افسرده می شماری

16. از رهروان چو گردی عالم روان بیابی

17. روزی که نفس سرکش فرمان پذیر گردد

18. نه توسن فلک را در زیر ران بیابی

19. خاک مراد عالم اکسیر خاکساری است

20. هر حاجتی که خواهی زین آستان بیابی

21. از بی نشان حجاب است نام و نشان سالک

22. بی نام و بی نشان شو تا بی نشان بیابی

23. چون باد صبحگاهی منشین ز پای صائب

24. شاید که برگ سبزی زان گلستان بیابی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
* که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
شعر کامل
حافظ
* سعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر
* دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
شعر کامل
سعدی
* دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
* چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
شعر کامل
حافظ