صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 87

1. غنچه سان پر گل اگر خواهی دهان خویش را

2. پره قفل خموشی کن زبان خویش را

3. کاروانگاه حوادث جای خواب امن نیست

4. در ره سیل خطر مگشا میان خویش را

5. چون شرر بشمر به دامان عدم، آسوده شو

6. در گره تا چند داری نقد جان خویش را

7. برنمی آیی به زخم آسیای آسمان

8. نرم کن زنهار چون مغز استخوان خویش را

9. مرگ را بر خود گوارا کن در ایام حیات

10. در بهاران بگذران فصل خزان خویش را

11. هر سر موی تو از غفلت به راهی می رود

12. جمع کن پیش از گذشتن کاروان خویش را

13. وحشی فرصت چو تیر از شست بیرون جسته است

14. تا تو زه می سازی ای غافل کمان خویش را

15. چاه صحرای طلب از نقش پا افزون تر است

16. زینهار از کف مده صائب عنان خویش را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید
* از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
شعر کامل
سعدی
* آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
* آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیرد
* ز هر در می‌دهم پندش ولیکن در نمی‌گیرد
شعر کامل
حافظ