صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 874

1. گر چه ذراتند یکسر میهمان آفتاب

2. کم نگردد ذره ای نعمت ز خوان آفتاب

3. در خرابات محبت شیشه بی ظرف نیست

4. ذره ای بر سر کشد رطل گران آفتاب

5. دخل و خرج خویش را چون مه برابر هر که کرد

6. کم نگردد روزیش هرگز ز خوان آفتاب

7. پرده دلها حریف حسن عالمسوز نیست

8. ابر یک ساعت بود آیینه دان آفتاب

9. روزی روشندلان را چشم زخمی لازم است

10. نیست بی خون شفق یک روز نان آفتاب

11. نور رخسار جهانگیر تو گر پهلو دهد

12. می تواند ماه نو شد میزبان آفتاب

13. دل منور کن گرت تسخیر عالم آرزوست

14. کز دل روشن بود حکم روان آفتاب

15. پرده داری حسن عالمسوز را در کار نیست

16. کز فروغ خویش باشد دیده بان آفتاب

17. خاک شد یک دانه یاقوت از لب رنگین تو

18. این چنین لعلی ندارد دودمان آفتاب

19. عاشقان پاکدامن پرده دار آفتند

20. صائب از صبح است حسن جاودان آفتاب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل سوری که عروس چمنش می‌خوانند
* گو بده باده درین حجله که سورست اینجا
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
* می ده که عمر در سر سودای خام رفت
شعر کامل
حافظ
* پا منه از راه بیرون همچو طفل نی سوار
* گر به ظاهر در کف خواهش عنانت داده اند
شعر کامل
صائب تبریزی