سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 219

1. دل پی دلدار رفت و دیده چو این حال دید

2. اشک به دندان گرفت دامن و در پی دوید

3. دید میان دل و دیده که خونست اشک

4. جست برون ز میان، رفت و کناری گزید

5. هر دو جهان دل به باد، که خواهد مگر

6. از طرف آن بهار، بوی هوایی دمید

7. مقصد و مقصود دل، جز دهن تنگ او

8. نیست دریغا که هست، مقصد دل ناپدید!

9. گر تو چو شمعم کشی، از تو نخواهم نشست

10. ور تو به تیغم زنی، از تو نخاوهم برید

11. از می و مطرب مکن، مدعیا منع من

12. تا غزلی‌تر بود، قول تو خواهم شنید

13. بر در ارباب دل، از در رحمت در آی

14. کانکه به جایی رسید، از در رحمت رسید

15. فتح رفیق کلید، دانی سلمان چراست؟

16. کز بن دندان کند، خدمت در چون کلید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ببستی چشم یعنی وقت خواب است
* نه خوابت آن حریفان را جواب است
شعر کامل
مولوی
* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی
* ز رنگ آمیزی باد خزانی
* چو شد برگ درختان زعفرانی
شعر کامل
وحشی بافقی