سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 22

1. چشمه چشم من از سرو قدت یابد، آب

2. رشته جان من از، شمع رخت دارد، تاب

3. تشنه لب گردد سراپای جهان، گردیدم

4. نیست سرچشمه، به غیر از تو و باقی است، سراب

5. غم سودای تو تا در دل من، خانه گرفت

6. خانه‌ام کرده خراب است غم خانه، خراب

7. آنچنان، آتش عشق تو، خوش آمد دل را

8. که بیفتاد، به یکبارگی از چشمم، آب

9. دیده از شوق تو تا، لذت بیداری یافت

10. هیچ در چشم من ای دوست، نمی‌آید خواب

11. عجب از زمره عشاق لبت، می‌مانم

12. که همه مست و خرابند به یک جرعه، شراب

13. ز چه رو بر همه تابی و نتابی، بر من

14. آفتابا منمت خاک و برین خاک، بتاب

15. روز پرسش که به یک ذره بود گفت و شنید

16. عاشقان را نبود جز ز دهان تو جواب

17. زان خلایق که درآیند، به دیوان شمار

18. مثل سلمان عجب از ز آنچه در آید حساب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد
* که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد
شعر کامل
مولوی
* ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری
* درویشی اختیار کنی بر توانگری
شعر کامل
سعدی
* به چشم همت من استخوان بی مغزی است
* سعادتی که زبال هما میسر شد
شعر کامل
صائب تبریزی