سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 96

1. آنکس که ز عاشقی خبر دارد

2. دایم سر نیش بر جگر دارد

3. جان را به قضای عشق بسپارد

4. تن پیش بلا و غم سپر دارد

5. گه دست بلا فراز دل گیرد

6. گه سنگ تعب به زیر سر دارد

7. پیوسته چو من فگنده تن گردد

8. دل را ز هوای نفس بر دارد

9. بگسسته شود ز شهر و ز مسکن

10. هر دم زدنی رهی دگر دارد

11. هر چند که زهر عشق می نوشد

12. آن زهر به گونهٔ شکر دارد

13. وان دیده به دست غیر بردوزد

14. کو جز به جمال حق نظر دارد

15. ای یار مقامر خراباتی

16. طبع تو طریق مختصر دارد

17. بنمای به من کسی که او چون من

18. در کوی مقامری مقر دارد

19. یا از ره کم زنان نشان جوید

20. یا از دل بی دلان خبر دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
* سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
شعر کامل
حافظ
* شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
* خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* پروانه بر آتش زند از بهرتو خود را
* ای شمع تو هم حرمت پروانه نگه دار
شعر کامل
وحشی بافقی