سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 235

1. گر جمله شهر صورت و روی نکو بود

2. کو صورتی که این همه معنی درو بود

3. خرم دل بهشتی و خوش عالمی بهشت

4. گر در بهشت حور باین رنگ و بو بود

5. در سجده گاه بندگی تو چو آسمان

6. پیش تو بر زمین نهد آن را که رو بود

7. آن کو بر آستانه کویت مقیم نیست

8. چون کلب دربدر چو گدا کو بکو بود

9. خو کرده با وصال ترا ای فرشته خو

10. از خود بهجر دور کنی این چه خو بود

11. آن زلف بسته گر بگشایی و هر دمی

12. بر دوش افگنی سرش از پا فرو بود

13. بوی شراب عشق تو آید ز جان من

14. گر جسم خاک باشد و خاکش سبو بود

15. گفتم بسی و میل نکردی بسوی سیف

16. گل را چه میل بلبل بسیار گو بود

17. با عاشقان خویش جفاها کند بسی

18. «ناچار هرکه صاحب روی نکو بود»


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قرب نیکان را نمی باشد سرایت در بدان
* کز شکر شیرین نگردد چون بود بادام تلخ
شعر کامل
صائب تبریزی
* داروی تربیت از پیر طریقت بستان
* کادمی را بتر از علت نادانی نیست
شعر کامل
سعدی
* گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
* بلا بگردد و کام هزارساله برآید
شعر کامل
حافظ