شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 101

1. چون برآمد از دل جام آفتاب

2. نزد ما هر دو یکی برف است و آب

3. اصل گُل آبست و فرع آب گل

4. اصل و فرعش دوستدارم چون گلاب

5. چشم ما روشن بود از نور او

6. در نظر دارم از آن رو آفتاب

7. چون حجاب او نمی دانم جز او

8. روز و شب می بینم او را بی حجاب

9. حرفی از اسرار جد ما بود

10. معنی مجموعهٔ ام الکتاب

11. چون نیم هشیار بگذر از سرم

12. چون ندارم عقل بگذار احتساب

13. نعمت الله در خراباتش طلب

14. همدم جام می و مست وخراب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تار سر زلفت ز گران باری دل‌ها
* صد بار سراسیمه در آغوش تو افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دل که آیینه شاهیست غباری دارد
* از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی
شعر کامل
حافظ
* تا عشق تو سوخت همچو عودم
* یک عقده نماند از وجودم
شعر کامل
مولوی