شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 188

1. عقل گرچه رئیس این دل ماست

2. عشق شاه است و این رئیس گداست

3. عشق بر تخت دل نشسته به ذوق

4. این چنین پادشاه و تخت کجاست

5. جسم و جان هرچه هست آن ویست

6. ملک الملک و مالک دو سراست

7. بحر و موج و حباب و جو آبند

8. لاجرم هر چه باشد آن از ماست

9. بر سر کوی او کسی بنشست

10. که چو ما از سر همه برخاست

11. آفتابست و ماه خوانندش

12. نور چشمست و در نظر پیداست

13. عشق بالاش در بلام انداخت

14. خوش بلائی بود کزان بالاست

15. هر که سودای زلف او دارد

16. سر او هم چو دیگ پر سوداست

17. نعمت الله برای اهل دلان

18. مجلس عاشقانه ای آراست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خرم آن بقعه که آرامگه یار آن جاست
* راحت جان و شفای دل بیمار آن جاست
شعر کامل
سعدی
* بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
* که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* سرت گر بساید به ابر سیاه
* سرانجام خاک است ازو جایگاه
شعر کامل
فردوسی