شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 187

1. موج بحریم و عین ما دریاست

2. بحر می داند آنکه او از ماست

3. جام و می ساقیم به هم آمیخت

4. مجلس عاشقانه ای آراست

5. صورت و معنئی به هم پیوست

6. عالمی از میانه خوش برخاست

7. سخن ما زر است و مروارید

8. هر که در گوش می کند زیباست

9. چشم ما نور او به او بیند

10. دیدهٔ ما به نور او بیناست

11. در جهان آن اوست این عجبست

12. که خداوند از این و آن یکتاست

13. جام گیتی نما به دست آور

14. که درو نعمت اللهم پیداست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو آن درخت گلی کاعتدال قامت تو
* ببرد قیمت سرو بلندبالا را
شعر کامل
سعدی
* تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
* ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
شعر کامل
جامی
* و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
* که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
شعر کامل
سعدی