شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 229

1. نور او در جمله اشیاء ظاهر است

2. ظاهرش بنگر که بر ما ظاهر است

3. روشنست آئینهٔ عالم تمام

4. در همه اسما مسما ظاهر است

5. نور روی اوست ما را در نظر

6. نور آن منظور زیبا ظاهر است

7. باطنت از چشم نابینا ولی

8. ظاهرا بر چشم بینا ظاهر است

9. در خیال دی و فردا مانده ای

10. از همه فرد آنکه فردا ظاهر است

11. ما ز دریائیم و دریا عین ما

12. عین ما در عین دریا ظاهر است

13. نعمة الله ظاهر و باطن بود

14. باطنش پنهان و پیدا ظاهر است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی
* ترکی ‌که همی بر سمن از مشک نشان ‌کرد
* یک باره سمن برگ به شمشاد نهان‌کرد
شعر کامل
امیر معزی
* بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
* بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
شعر کامل
حافظ