شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 664

1. آفتاب مه نقابی رو نمود

2. تو نکو می بین که او نیکو نمود

3. ذره ها روشن شدند از آفتاب

4. نور او بنگر که مارا هو نمود

5. دیده ام آئینهٔ گیتی نما

6. او جمال و بر کمالش رو نمود

7. خود به خود بنموده است در عین ما

8. تا نگوئی او به ما و تو نمود

9. صدهزار آئینه دارد در نظر

10. در دو آئینه یکی رو دو نمود

11. آب چشم ما به هر سو شد روان

12. آبروی ما از آن هر سو نمود

13. خوش برو بر دیدهٔ سید نشین

14. تا ببینی روی او چون رو نمود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
* ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
شعر کامل
حافظ
* دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
* که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
شعر کامل
حافظ
* مگر خدا ز رقیبان تو را جدا بکند
* عجب خیال خوشی کرده‌ام، خدا بکند
شعر کامل
فروغی بسطامی