شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 940

1. زهد بگذار و خرقه را بفروش

2. جام می را بگیر و خوش می نوش

3. ذوق مستی کسی که دریابد

4. گرچه عاقل بود شود مدهوش

5. در خرابات مست می گردم

6. همچو رندان خوشی سبو بر دوش

7. ساغر می مدام می نوشم

8. سرخوشانه چو خم می در جوش

9. راز هشیار پیش مست مگو

10. ور بگوئی بگو که آن می پوش

11. گوهر بحر ماست گفتهٔ ما

12. خوش بود هر که می کند در گوش

13. شاهد ماست ساقی سرمست

14. نعمت الله گرفته در آغوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای باد اگر به گلشن روحانیان روی
* یار قدیم را برسانی دعای یار
شعر کامل
سعدی
* یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده
* چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده
شعر کامل
صائب تبریزی
* فارغی از قدر جوانی که چیست
* تا نشوی پیر ندانی که چیست
شعر کامل
نظامی