شیخ محمود شبستریگلشن راز (فهرست)

شمارهٔ 31 - قاعده در بطلان حلول و اتحاد

1. من و ما و تو او هست یک چیز

2. که در وحدت نباشد هیچ تمییز

3. هر آن کو خالی از خود چون خلا شد

4. انا الحق اندر او صوت و صدا شد

5. شود با وجه باقی غیر هالک

6. یکی گردد سلوک و سیر و سالک

7. حلول و اتحاد از غیر خیزد

8. ولی وحدت همه از سیر خیزد

9. تعین بود کز هستی جدا شد

10. نه حق شد بنده نه بنده خدا شد

11. حلول و اتحاد اینجا محال است

12. که در وحدت دویی عین ضلال است

13. وجود خلق و کثرت درنمود است

14. نه هرچ آن می‌نماید عین بود است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پیش از تو بسی شیدا می‌جست کرامت‌ها
* چون دید رخ ساقی بفروخت کرامت را
شعر کامل
مولوی
* لقای تو چو نباشد بقای عمر چه سود
* پناه تو چو نباشد سپر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
* از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
شعر کامل
حافظ