وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 11

1. بار فراق بستم و ، جز پای خویش را

2. کردم وداع جملهٔ اعضای خویش را

3. گویی هزار بند گران پاره می‌کنم

4. هر گام پای بادیه پیمای خویش را

5. در زیر پای رفتنم الماس پاره ساخت

6. هجر تو سنگریزهٔ صحرای خویش را

7. هر جا روم ز کوی تو سر بر زمین زنم

8. نفرین کنم ارادهٔ بیجای خویش را

9. عمر ابد ز عهده نمی‌آیدش برون

10. نازم عقوبت شب یلدای خویش را

11. وحشی مجال نطق تو در بزم وصل نیست

12. طی کن بساط عرض تمنای خویش را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
* بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم
شعر کامل
حافظ
* کمی نیست در بخشش دادگر
* فزونی بخوردست انده مخور
شعر کامل
فردوسی
* دلیر و خردمند و هشیار باش
* به پاس اندرون نیز بیدار باش
شعر کامل
فردوسی