وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 155

1. ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند

2. برقی ز دل بیرون جهد آتش به جایی درزند

3. از عهده چون آید برون گر بر زمین آمد سری

4. آن نیمه‌های شب که او با مدعی ساغر زند

5. کوس نبرد ما مزن اندیشه کن کز خیل ما

6. گر یک دعا تازد برون بر یک جهان لشکر زند

7. آتشفشانست این هوا ، پیرامن ما نگذری

8. خصمی به بال خود کند مرغی که اینجا پرزند

9. می بی صفا، نی بی نوا ، وقتست اگر در بزم ما

10. ساقی می دیگر دهد مطرب رهی دیگر زند

11. ما را درین زندان غم من بعد نتوان داشتن

12. بندی مگر بر پانهد، قفلی مگر بر در زند

13. وحشی ز بس آزردگی زهر از زبانم می‌چکد

14. خواهم دلیری کاین زمان خود را بر این خنجر زند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ازگریه چشم هرکه چو بادام شد سفید
* نظاره بنفشه خطان است چاره اش
شعر کامل
صائب تبریزی
* راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
* شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
شعر کامل
حافظ
* بس که دردسر ز فریاد و فغان خود کشم
* از دهان چون ناله می خواهم زبان خود کشم
شعر کامل
جامی