وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 185

1. در آن دیار که هجران بود حیات نباشد

2. اساس زندگی خضر را ثبات نباشد

3. منادی است ز هجران که هر که بندی شد

4. ز بند خانه ما دیگرش نجات نباشد

5. مبین به ظاهر بی‌لطفیش که هست بتان را

6. تغافلی که کم از هیچ التفات نباشد

7. متاعهای وفا هست در دکانچهٔ عشقم

8. که در سراسر بازار کاینات نباشد

9. به مذهب که عمل می‌کنی و کیش که داری

10. که گفته است که حسن ترا ، زکات نباشد

11. بساط دوری و شطرنج غایبانه به خوبان

12. به خود فرو شده وحشی عجب که مات نباشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل
* گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان
شعر کامل
حافظ
* ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
* غیرت نیاورد که جهان پربلا کند
شعر کامل
حافظ
* برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
* که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
شعر کامل
سعدی