وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 209

1. جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد

2. مرا تا چون برون آرد که پر غوغا درون آمد

3. که دارد باطل السحری که بر بازوی جان بندم

4. که جادوی قدیمی بر سر سحر و فسون آمد

5. ندانم چون شود انجام مجلس کان حریف افکن

6. میی افکند در ساغر کزان می بوی خون آمد

7. سپر انداختیم اینست اگر چین خم ابرو

8. که زور این کمان از بازوی طاقت فزون آمد

9. مرا خوانی و من دوری کنم با یک جهان رغبت

10. چنین باشد بلی‌آن کس که بختش واژگون آمد

11. مگو وحشی چگونه آمدت این مهر در سینه

12. همی‌دانم که خوب آمد نمی‌دانم که چون آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
* ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
شعر کامل
سعدی
* عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست
* عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* صد هزاران حیف از آن سرو سهی قامت که بود
* قامتش سرو سهی بالای بستان جهان
شعر کامل
هاتف اصفهانی