وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 59

1. خوش صید غافلی به سر تیر آمدست

2. زه کن کمان ناز که نخجیر آمدست

3. روزی به کار تیغ تو آید نگاه دار

4. این گردنی که در خم زنجیر آمدست

5. کو عشق تا شوند همه معترف به عجز

6. اول خرد که از پی تدبیر آمدست

7. عشقی که ما دو اسبه ازو می‌گریختیم

8. اینست کامدست و عنانگیر آمدست

9. ملک دل مرا که سواری بس است عشق

10. با یکجهان سپاه به تسخیر آمدست

11. در خاره کنده‌اند حریفان به حکم عشق

12. جویی که چند فرسخ از آن شیر آمدست

13. بی لطفیی به حال تو دیدم که سوختم

14. وحشی بگو که از توچه تقصیر آمدست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سطوت از کوه ستانند و بکاهی بخشند
* کلهٔ جم به گدای سر راهی بخشند
شعر کامل
اقبال لاهوری
* مرا که خال تو فلفل فکنده است برآتش
* چرا ز غالیه دلبند می‌کنی و دلاویز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* بر تن از دار فنا بیجگران می لرزند
* ما ازین پنبه چو حلاج رسن ساخته ایم
شعر کامل
صائب تبریزی