اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 704

1. ناقه لیلی که سر در کوه و هامون میکند

2. در بن هر خار جستجوی مجنون میکند

3. گوش بر افسانه من خلق را دفع ملال

4. این حکایتها که من دارم جگر خون میکند

5. زنده ام من از غم دل پس دلی کو بی غم است

6. یارب او زندگانی در جهان چون میکند

7. خار خارم میدهی از رشگ زان دورم که تو

8. با تو بودن جان من در دل افزون میکند

9. حال گفتن با تو اهلی را ندارد فایده

10. حالیا دردی ز دل یکباره بیرون میکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
* غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
شعر کامل
وحشی بافقی
* یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
* وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش
شعر کامل
حافظ
* خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد
* که همچو خضر گرفتار عمر جاویدست
شعر کامل
صائب تبریزی