اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 783

1. جان آفرین که جان همه عالم آفرید

2. جان مرا ز محنت و درد و غم آفرید

3. یکذره و هزار غمم کافتاب صبح

4. در ذره یی چو من غم صد عالم آفرید

5. بر طاق نه فلک مه نو آنکه نقش بست

6. ماهی چو طاق ابروی شوخت کم آفرید

7. دست قضا گهی که وجود تو می سرشت

8. زآب حیات و شیره جان درهم آفرید

9. زخم تو دید در دل چاکم طبیب عشق

10. آن زخم را ز لعل لبت مرهم آفرید

11. اهلی به دور دوست که دلها پر از غم است

12. باور مکن که چرخ دلی خرم آفرید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
* یاد از بی برگی فصل خزان آرم تو را
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا
* جای دیگر روشنایی می‌کند
شعر کامل
سعدی
* ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟
* عمر جاویدان او یک آب خوردن بیش نیست!
شعر کامل
صائب تبریزی