اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 975

1. آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم

2. جان دهم یا بامید تو بمانم چکنم

3. بی لبت بر دل خود خنجر چون آب زدم

4. گر بدین آتش دل را ننشانم چکنم

5. رخ چرا تا بد از افغان من خسته طبیب

6. گر باو درد دل خود نرسان چکنم

7. شربت صبر اگر چاره بیمار دل است

8. من که صبر از لب شیرین نتوانم چکنم

9. منم و جان خرابم ز غم او اهلی

10. وان هم اندر قدمش گر نفشانم چکنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تفاوتی نکند قدر پادشایی را
* که التفات کند کمترین گدایی را
شعر کامل
سعدی
* نیاید نکوکار از بدرگان
* محال است دوزندگی از سگان
شعر کامل
سعدی
* با نسخۀ طبیب چه کار آن مریض را
* کز خون دیده شربت و از غم غذا کند
شعر کامل
جامی