اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 990

1. کنون که جامه چو من میدری که سر مستم

2. خوش است سینه صفایی اگر دهد دستم

3. زلاف مردمی ام قید خود پسندی بود

4. سگ تو گشتم و از بند خویش وارستم

5. بدان هوس که چو دیو انگان خورم سنگت

6. هزار شیشه ناموس و ننگ بشکستم

7. تو آفتابی و من همچو عیسی از تجرید

8. بریدم از همه اشیا و با تو پیوستم

9. به هیچ راه چو اهلی ندیدمت روزی

10. که سالها بامید تو باز ننشستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قلم نشانهٔ عقل است و تیغ مایهٔ جور
* یکی چو حنظل تلخ و یکی چو شهد شهی
شعر کامل
ناصرخسرو
* چون صبا مجموعه گل را به آب لطف شست
* کجدلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم
شعر کامل
حافظ
* توانگرا در رحمت به روی درویشان
* مبند و گر تو ببندی خدای بگشاید
شعر کامل
سعدی