عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 223

1. بپرس از دلم آخر، چه دل؟ که قطرهٔ خون

2. که بی‌تو زار چنان شد که: من نگویم چون؟

3. ببین که پیش تو در خاک چون همی غلتد؟

4. چنان که هر که ببیند برو بگرید خون

5. بمانده بی رخ زیبای خویش دشمن کام

6. فتاده خوار و خجل در کف زمانه زبون

7. نه پای آنکه ز پیش زمانه بگریزد

8. نه روی آنکه ز دست بلا شود بیرون

9. کنون چه چاره؟ که کار دلم ز چاره گذشت

10. گذشت آب چو از سر، چه سود چاره کنون؟

11. طبیب دست کشید از علاج درد دلم

12. چه سود درد دلم را علاج با معجون؟

13. علاج درد عراقی بجز تو کس نکند

14. تویی که زنده کنی مرده را به کن فیکون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
* تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
شعر کامل
سعدی
* هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
* پیداست نگارا که بلند است جنابت
شعر کامل
حافظ
* سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
* آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
شعر کامل
حافظ