عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 292

1. دلی کز عشق تو جان برفشاند

2. ز کفر زلف ایمان برفشاند

3. دلی باید که گر صد جان دهندش

4. صد و یک جان به جانان برفشاند

5. وگر یک ذره درد عشق یابد

6. هزاران ساله درمان برفشاند

7. نیارد کار خود یک لحظه پیدا

8. ولی صد جان پنهان برفشاند

9. اگر جان هیچ دامن گیرش آید

10. به یک دم دامن از جان برفشاند

11. چه می‌گویم که از یک جان چه خیزد

12. که خواهد تا هزاران برفشاند

13. چو دوزخ گرم گردد سوز عشقش

14. بهشت از پیش رضوان برفشاند

15. اگر صد گنج دارد در دل و جان

16. ز راه چشم گریان برفشاند

17. نه این عالم نه آن عالم گذارد

18. که این برپا شد و آن برفشاند

19. چو جز یک چیز مقصودش نباشد

20. دو کون از پیش آسان برفشاند

21. چو آن یک را بیابد گم شود پاک

22. نماند هیچ تا آن برفشاند

23. بغرد همچو رعدی بر سر جمع

24. همه نقدش چو باران برفشاند

25. چو سایه خویش را عطار اینجا

26. بر آن خورشید رخشان برفشاند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وقت گل زان گونه کز گل سبزۀ تر می دهد
* کشتۀ آن غمزه را از خاک نشتر می دهد
شعر کامل
جامی
* شکر این تلخ نگاهان به چه عنوان گویم؟
* که به من شهد ز پیمانه حنظل دادند
شعر کامل
صائب تبریزی
* دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
* من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست
شعر کامل
سعدی