ابن حسام خوسفی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 99

1. زهّاد و عُجب و گوشه ی محراب وکار خویش

2. ما و نیاز قبله ی ابروی یار خویش

3. ما را نسیم طرّه ی خوبان به یاد داد

4. هان تا به باد بر ندهی روزگار خویش

5. ما را چه اختیار اگر بخت یار نیست

6. آری به اختیار کشد بختیار خویش

7. گفتم که جان نثار تو کردم قبول کن

8. گفتا که چشم نیست مرا بر نثار خویش

9. با خاک آستانه چو کردی برابرم

10. سر بر فلک کشیده ام از اعتبار خویش

11. من صید لاغرم به کمند تو پای بند

12. بگشای دست و روی متاب اش شکار خویش

13. ساقی می صبوح به ابن حسام ده

14. بشکن خمار او به می خوشگوار خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نان جو بر سفره ما گر نباشد، گو مباش
* نعمتی همچون زبان گندمین داریم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* دستگیری نتوان داشت توقع ز غریق
* اهل دنیا همه درمانده تر از یکدگرند
شعر کامل
صائب تبریزی
* بهر تسکین دل افگار من مسکین طبیب
* ساخت صد مرهم ولی مرهم نمی سازد مرا
شعر کامل
جامی