فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 433

1. از نکاه نیم مستت العیاذ

2. وز بلای زلف شستت العیاذ

3. بر صف دلها زد و تاراج کرد

4. فتنهای چشم مستت العیاذ

5. دل ز من بردی و قصد جان کنی

6. کی برم من جان ز دستت العیاذ

7. زلف بگشا موبمو وارس به بین

8. هیچ دل از دام رستت العیاذ

9. از میانت نیست چیزی در میان

10. وز دهان نیست هستت العیاذ

11. از سرا پا هرچه داری الحذر

12. پای تا سر هر چه هستت العیاذ

13. فیض از تو هم پناه آرد بتو

14. گرنه پروای منست العیاذ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
* تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
شعر کامل
حافظ
* دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
* تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
شعر کامل
حافظ
* کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند
* نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
شعر کامل
سعدی