هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 129

1. یارب! غم ما را که به عرض تو رساند؟

2. کانجا که تویی باد رسیدن نتواند

3. خاکم چو برد باد پریشان شوم از غم

4. کز من به تو ناگاه غباری برساند

5. مشکل غم و دردی‌ست که درد و غم ما را

6. بی‌غم نکند باور و بی‌درد نداند

7. خونین‌جگری، کز غم هجران تو گرید

8. از دیده به هر چشم زدن خون بچکاند

9. عالم همه غم دان و غم او مخور ای دل

10. می خور، که تو را از غم عالم برهاند

11. مردم لب جو سرو نشانند و دل ما

12. خواهد که تو رت بیند و در دیده نشاند

13. من بنده‌ام، از بهر چه می‌رانی ازین در،

14. کس بندهٔ خود را ز در خویش نراند

15. خواهد که شود کشته به تیغ تو هلالی

16. نیکو هوسی دارد، اگر زنده بماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
* وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدن
شعر کامل
حافظ
* به من چندان گناه از بدگمانی می‌کند نسبت
* که منهم در گمان افتاده پندارم گنه کارم
شعر کامل
محتشم کاشانی
* مخند ای نوجوان زنهار بر موی سفید ما
* که این برف پریشان سیر بر هر بام می بارد
شعر کامل
صائب تبریزی