جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1317

1. آن ترک نیم مست که جان شد خراب او

2. صد باره سوختیم زناز و عتاب او

3. بر طرف بام اگر مهِ شبگرد بیندش

4. شرمنده گردد از رخِ چون آفتاب او

5. من کیستم که بوسه زنم پای دوست کاش

6. یابم همین مجال که بوسم رکاب او

7. در روی او شهودِ جمال ازل توان

8. گر در میان حجاب نگردد نقاب او

9. چون دُرفشان شود لب او چون صدف شوم

10. سر تا به پای گوش ز ذوق خطاب او

11. بودن به کوی او نتوانم شب فراق

12. ترسم فغان من برد از دیده خواب او

13. گاه سوآل بوسه به جامی نگفت هیچ

14. یعنی که نیست غیر خموشی جواب او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شگفتی بگیتی ز رستم بس است
* کزو داستان بر دل هرکس است
شعر کامل
فردوسی
* مردم آخر همه مردند ز بیماری دل
* به امیدی که تو را بر سر بیمار آرند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* این گردباد نیست که بالا گرفته است
* از خود رمیده ای است که صحرا گرفته است
شعر کامل
صائب تبریزی