کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1005

1. تو سروی و گل خندان همانکه میدانی

2. رخ نو شمع و شبستان همانکه میدانی

3. نماز شام تو پیدا شدی و شد فی الحال

4. ز شرم روی تو پنهان همانکه میدانی

5. اب تو آرزوی جان مردم است و مرا

6. از آن لب آرزوی جان همانکه میدانی

7. اگر بوصل مداوای ریش دل نکنی

8. رود ز دیدۂ گریان همانکه میدانی

9. گر به غمزه کی سعی ناوک اندازی

10. رسد به جان ضعیفان همانکه میدانی

11. مگر به باغ ز پیراهنت نسیمی رفت

12. که پاره کرد گریبان همانکه میدانی

13. دل کمال بویت همین که رفت از دست

14. روان شد از عقب آن همانکه می دانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
* کان دو رعنا نرگس از بستان حسن انگیختند
شعر کامل
محتشم کاشانی
* مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
* که گور پرده جمعیت جنان باشد
شعر کامل
مولوی
* سرو سهی که هست شب و روز در قیام
* چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
شعر کامل
خواجوی کرمانی