کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 357

1. پیش از آندم که می و میکده در عالم بود

2. جان من با لب خندان قدح همدم بود

3. بوی خون کز دهنم میدمد امروزی نیست

4. زانکه این رایحه در آب و گل آدم بود

5. لب جانبخش تو در خنده مرا دل میداد

6. ورنه جان و دل از آن زلف سیه درهم بود

7. گلی شرم رخت آن روز همی کرد عرق

8. که به پیراهن صحرای جهان شبنم بود

9. عقل مدهوش من آندم به خرابات ازل

10. گاهی از لعل تو دلتنگ و گهی خرم بود

11. هر جراحت که همی کرد غمت بر دل ریش

12. زخم شمشیر جفاهای تواش مرهم بود

13. زاهد خام چه داند که چه می گفت کمال

14. کو، نه در پرده دلسوختگان محرم بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم
* پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم
شعر کامل
سعدی
* بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
* بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
شعر کامل
حافظ
* خضاب تازه ای هر دم به روی کار می آری
* شدی پیر و همان دست از سیه کاری نمی داری
شعر کامل
صائب تبریزی