کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 632

1. رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش

2. آشنا ناشده بیگانه شد از عاشق خویش

3. نوش ناکرده هنوز از می وصلش جا می

4. خوردم از فرفت او بر دل ریش این همه نیش

5. قاصدی کو که بیارد خبر از آمدنش

6. تا فرستم بر او جان و دل رفته ز پیش

7. اگر تکبر کند و تازه به من می رسدش

8. ارزانکه او محتشم است و من مسکین درویش

9. آن کمان گوشه ابرو چه بلائیست زهی

10. که برآورد مرا راست چو تیر از همه کیش

11. جای آنست کز اندیشه دوری تو باز

12. سر بر آرد به جنون عقل من دور اندیش

13. جمع بود از تو پراکنده دلیهای کمال

14. باز رفتی و پراکنده نمک بر سر ریش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مگذار که نا اهلان چینند گل رویت
* کز نار چو گل چینند جز خار نمی‌ماند
شعر کامل
محتشم کاشانی
* سحر ز روی خود ای کاش پرده بردارد
* که باغبان زند آتش به باغ یاسمنش
شعر کامل
فروغی بسطامی
* کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند
* نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
شعر کامل
سعدی