کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 798

1. من طاقت دوری ز رخ یار ندارم

2. جز بردن بار غم او کار ندارم

3. صد بار فزون چاکر درگاه خودم خواند

4. با این همه در خدمت او بار ندارم

5. آه از من دلخسته که می میرم و در دست

6. ندیر علاج دل بیمار ندارم

7. با عشق بر آمیختم و ترک خرد گفت

8. یعنی که سر صحبت اغیار ندارم

9. خواهم که به روی تو کنم روزه شبی را

10. اینست که آن دولت بیدار ندارم

11. گر مرتبه خدمت سگبان نو یابم

12. فرمان سگانت برم و عار ندارم

13. گویند کمال از سر کویش سفری کن

14. با بسته ام و فوت رفتاره ندارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به زیر بال بلبل می شود گل از حیا پنهان
* در آن گلشن که باشد چهره چون ارغوان تو
شعر کامل
صائب تبریزی
* ابر اگر آموزد از طبع تو رسم مردمی
* در زمین دیگر نرویاند بجز مردم گیا
شعر کامل
سلمان ساوجی
* آنچه دیدی بر قرار خود نماند
* وینچه بینی هم نماند بر قرار
شعر کامل
سعدی