کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 799

1. من که از وصل تو ای دوست جدا می باشم

2. سال و مه منتظر وصل شما می باشم

3. درد عشق تو مرا کشت دوا کن جانا

4. کاندر این درد به امید دوا می باشم

5. صبحدم باد صبا چون ز تو آرد پیغام

6. همه شب منتظر باد صبا می باشم

7. به تمنای وصال تو که بابم روزی

8. اندر غم و هجران و بلا می باشم

9. جان همی گفت که از دست غمت ای دلبر

10. اندر این مجلس تن بی سرو پا می باشم

11. را رهان زودم از این غمکده دیده کمال

12. کاندر این غمکده بی برگ و نوا می باشم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
* تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
* تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
شعر کامل
حافظ
* روی او در حسن چون ما هست، می‌گویم تمام
* قد او در لطف چون سروست، بنمودیم راست
شعر کامل
اوحدی