کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 862

1. سوختی ای مرهم جانها درون ریش من

2. آنشی بنشان دمی یعنی نشین در پیش من

3. شاکرم زانعام مخدومی که گفتی با رقیب

4. بیشتر در بخش غم با عاشق درویش من

5. ای که هم چاکر شدی هم بنده یار خویش را

6. ا گر نداری عار هم بار منی هم خویش من

7. عقل گفت اندیشه دورست عزم کوی دوست

8. خاک بر اندیشه های عقل دور اندیش من

9. گفتم از نوشی نباشد کم ز نیش آن غمزه گفت

10. با دل مجروح نا کی رنجهسازی نیش من

11. بهر پیکان در نزاع افتند جان و دل به هم

12. گر به جان تیری رسد از ترک کافر کیش من

13. باد جان کردی و دل را از لب جانان کمال

14. باد دادی و پراکندی نمک بر ریش من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خرمن بباد بر دهی از بهر گندمی
* وینم عجب که روضهٔ رضوان طلب کنی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* عاشق از بار لباس عاریت آسوده است
* بید مجنون را کلاه و جامه از موی خودست
شعر کامل
صائب تبریزی
* کمال دلبری و حسن در نظربازیست
* به شیوه نظر از نادران دوران باش
شعر کامل
حافظ