خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 429

1. راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود

2. در میان باغ کاران یا کنار زنده رود

3. باده در ساغر فکن ساقی که من رفتم بباد

4. رود را بر ساز کن مطرب که دل دادم برود

5. جام لعل و جامهٔ نیلی سیه روئی بود

6. خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود

7. گر تو ناوک می‌زنی دور افکنم درع و سپر

8. ور تو خنجر می‌کشی یکسو نهم خفتان و خود

9. شاهد بربط زن از عشاق می‌سازد نوا

10. بلبل خوش نغمه از نوروز می‌گوید سرود

11. در چنین موسم که گل فرش طرب گسترده است

12. جامهٔ جان مرا گوئی ز غم شد تار و پود

13. آن شه خوبان زبردست و گدایان زیردست

14. او چو کیخسرو بلند افتاده و پیران فرود

15. می‌برد جانم برمحراب ابرویش نماز

16. می‌فرستد چشم من بر خاک درگاهش درود

17. چون میان دجله خواجو را کجا بودی کنار

18. کز کنار او دمی خالی نیفتادی ز رود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد
* غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
شعر کامل
سعدی
* خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
* طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
شعر کامل
سعدی
* آن گوی که طاقت جوابش داری
* گندم نبری به خانه چون جو کاری
شعر کامل
سعدی