محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 332

1. ز دل دودی بلند آویخته زلف نگون سارش

2. خدا گرداندم یارب بلا گردان هر تارش

3. زهر چشمی به حسرت می‌گشاید از پی آن گل

4. بهر گامی که بر می‌دارد از جا نخل گل بارش

5. به سر ننهاده کج تاج سیاه آن ترک آتش خو

6. که از آهم به یک سو رفته دود شمع رخسارش

7. به گلشن حسرت قدش رود از نخل بر گلشن

8. به نخل خشک آموزد خرامش سحر رفتارش

9. ز بیم غیر می‌گوید سخن در زیر لب با من

10. من حیران بمیرم پیش لب یا پیش رخسارش

11. چسان گنجانم اندر شوق ذوق لطف دلداری

12. که از جان خوش تر آید بر دل آزاده آزارش

13. بسی نازک فتاده جامهٔ معصومی آن گل

14. خدا یارب نگهدارد ز دامن گیری خارش

15. ز زلفش محتشم را آن چنان بندیست در گردن

16. که گر سر می‌کشد از وی به مردن می‌رسد کارش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
* به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
شعر کامل
سعدی
* بر صحبت گل دل منه ای مرغ که چون تو
* گشتند درین باغ و گذشتند هزاران
شعر کامل
جامی
* دختر رز چند روزی شد که از ما گم شده‌ست
* رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
شعر کامل
حافظ