مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1464

1. سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم

2. در بادیه مردان محوست تو را جم جم

3. در عالم پرآتش در محو سر اندرکش

4. در عالم هستی بین نیلین سر چون قاقم

5. زیر فلک ناری در حلقه بیداری

6. هر چند که سر داری نه سر هلدت نی دم

7. هر رنج که دیده‌ست او در رنج شدیدست او

8. محو است که عید است او باقی دهل و لم لم

9. سرگشتگی حالم تو فهم کن از قالم

10. کای هیزم از آن آتش برخوان که و ان منکم

11. کی روید از این صحرا جز لقمه پرصفرا

12. کی تازد بر بالا این مرکب پشمین سم

13. ور پرد چون کرکس خاکش بکشد واپس

14. هر چیز به اصل خود بازآید می دانم

15. رو آر گر انسانی در جوهر پنهانی

16. کو آب حیات آمد در قالب همچون خم

17. شمس الحق تبریزی ما بیضه مرغ تو

18. در زیر پرت جوشان تا آید وقت قم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قطره آبی که دارد در نظر گوهر شدن
* از کنار ابر تا دریا تنزل بایدش
شعر کامل
صائب تبریزی
* سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی
* لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست
شعر کامل
سعدی
* سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
* اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
شعر کامل
صائب تبریزی