نظیری نیشابوری_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 10 : این قصیده در تعریف سریر ابوالمنصور نورالدّین محمّد شاهزاده سلیم گفته شده

1. بر تخت هند والی هندوستان نشست

2. جان جهان به مردم چشم جهان نشست

3. اقبال خاندان همایون بلند شد

4. زین دولتی همای که بر آشیان نشست

5. تسکین گرفت فتنه و ترتیب یافت ملک

6. صاحب خرد به مسند صاحبقران نشست

7. حکمش به هفت گوشۀ اقلیم تکیه زد

8. حزمش به چاربالش امن و امان نشست

9. کار هزار حکمت بوزرجمهر کرد

10. این قبّه را که ساخت که نوشیروان نشست

11. دست مبارک که برین تخته قرعه زد؟

12. کاین نقش بر مراد شه کامران نشست

13. نثر منبّطش چو نجوم از سما نمود

14. نظم مبطّنش چو جواهر به كان نشست

15. زیبنده تر به هم صدف و آبنوس او

16. از مهر دوستان به دل دوستان نشست

17. بستانی از بنفشه و نسرین شکفته شد

18. شه بر سریر بر شد و در بوستان نشست

19. از روم جست برقی و اندر حبش فتاد

20. از هند خاست گردی و در اصفهان نشست

21. قصد طواف کعبه نکردند حاجیان

22. تا کعبۀ مربّع او در میان نشست

23. بی اکل سیر گردد ازو چشم گرسنه

24. رضوان نهاد خوان نعیم و بر آن نشست

25. وجه بهای قایمۀ او نمی شود

26. چندان گهر که در علم کاویان نشست

27. تشبیه او به چشم جهان کردم و خطاست

28. کز ناخنه به چشم جهان استخوان نشست

29. گفتم روم به دیده ببوسم جمال او

30. کز قدر او برو نتواند لبان نشست

31. چشمم ز بس ملایمت نقش خاتمش

32. نی بر خشب نشست که بر پرنیان نشست

33. بسم الله ای ملایکه مجرا که می کند؟

34. خضر نبی به کشتی نوح زمان نشست

35. بلقيس ملک غاليه گو بر عذار کش

36. آصف نهاد تخت و سلیمان بر آن نشست

37. ناهید رقص کرد چو خسرو برین سرير

38. بر کف پیالۀ میِ چون ارغوان نشست

39. والا سرير ملک که والىّ مملکت

40. سلطان سليم شاه ولایت ستان نشست

41. باطل ز پا درآمد و قایم ستاد حق

42. تا نور دین محمّد معجز بیان نشست

43. بود ازدحام بر سر او رنگ خسروی

44. این نوجوان به قوّت بخت جوان نشست

45. دستش گرفت دولت و حلمش کشید چرخ

46. بر تخت سروران نتوان رایگان نشست

47. بختش به زیر سایۀ دیهیم خفته بود

48. بر گوشۀ سرير ز خواب گران نشست

49. صیّاد باز دولت او چشم بسته داشت

50. گنجشک باز را زهوا در دهان نشست

51. عرش عظیمش از سر افلاک برگذشت

52. سیاره در مقابله بر نردبان نشست

53. جوشید آسمان و زمین از نشاط او

54. بر لامكان خلاصۀ کون و مکان نشست

55. تا نرد خسروی نبرد هر حریف ازو

56. اقبال و بختش از دو طرف پاسبان نشست

57. شاها فلک به کار تو بی اعتماد بود

58. حلم تو جان و جاه تو را در ضمان نشست

59. پرگار وش گرفت کنار و میانه را

60. چندی اگرچه دایره سان بر کران نشست

61. اخوان که داد جان به تو بی مصلحت نبود

62. افروخت شعله دودۀ این دودمان نشست

63. شد بیشتر ضیا و بهای جمال ملک

64. خور بر سما برآمد اگر فرقدان نشست

65. نتوان نشست جز به خرد بر سریر عدل

66. آری فراز عدل به کرسی توان نشست

67. تا زد نوا مغنّی عدل تو بر سریر

68. در بزم تو نخواهد چنگ از فغان نشست

69. سنجیدت آنکه با جد و آبا جزین نگفت

70. جمشید عصر بین که به تخت کیان نشست

71. فردوس تختگاه تو در خاطرم فکند

72. ادریس ثانی است که بر آسمان نشست

73. تخت مربّع تو و دست جواد تو

74. کعبه تمام گشت و برو ناودان نشست

75. از حيرت جمال تو صد سال می توان

76. در خدمت تو بر سر تیغ و سنان نشست

77. از من نثار تخت تو جستند خسروا

78. نطقم به بذل بر سر دریا و كان نشست

79. هر گوهری که طبع به رغبت نمی فروخت

80. جان در بهاش دادم و بس رایگان نشست

81. آری به قدر مهر مزیّن همی کند

82. چون پیش مهد قابلۀ مهربان نشست

83. او رنگ شه ز نظم نظیری تراز یافت

84. گر خود برون ز دایرۀ بندگان نشست

85. در حسرت نسیم قبولی ز سوی شاه

86. می بایدش چو غنچۀ در در دهان نشست

87. چون قدر شه سپهر نوردست در دعا

88. در عزلتش اگرچه زبان از بیان نشست

89. تا بر کنار دايۀ اورنگ مملکت

90. فرزند با پدر نکند توامان نشست

91. بر تخت جدّ و باب به شرط مسلّمی

92. بادات تا به آخر آخر زمان نشست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای که می خندی چو گل در بوستان بی اختیار
* از گلاب گریه بی اختیار اندیشه کن
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
* به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
شعر کامل
حافظ
* بر گل خودروی رویت کبروی حسن از اوست
* سبزهٔ سیراب را بنگر چو نیلوفر در آب
شعر کامل
خواجوی کرمانی