نظیری نیشابوری_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 12 : ایضاً در مدح صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرّحیم خان خانان بن بیرام خان هنگامی که بیلغار از گجرات به دارالسلطنۀ اگره آمده بودندو اول مدّاحی و ملازمت این چاکر بوده گفته شده

1. به عمر مژده که عیش ابد نثار آمد

2. شکفته رویی جاوید را مدار آمد

3. بتاخت در رگ جانها نشاط دیداری

4. که زود نشئه تر از باده در خمار آمد

5. نوید قاصد ازان زودتر به وصل کشید

6. که اشک شادیم از دیده در کنار آمد

7. خموش ای دل خون گشته چند بخروشی

8. نتیجۀ اثر ناله های زار آمد

9. دعا به عربده ره بر غم فراق گرفت

10. وصال دست و گریبان انتظار آمد

11. چو گل شکفته رخ و همچو غنچه خندان لب

12. به روزگار بشارت که نوبهار آمد

13. چو چاره سازی طاعت به جلوه گاه قبول

14. به صد مراد بهر گام کامگار آمد

15. به خوى ز چهره همی شست گرد غربت را

16. چو سیل تندر و آلودۀ غبار آمد

17. همان نشاط سفر کرده ای که می جستم

18. به پرسش دلم از گردِ رهگذار آمد

19. بمانی ای دل پر درد کز تو آسودم

20. كمت مباد محبّت که از تو کار آمد

21. دمید عشق به تخم سرشکم افسونی

22. که تا به خاک ره افشاندمش به بار آمد

23. غبار راه کسی بست سیل اشکم را

24. که عیب پوش تر از قدر و اعتبار آمد

25. کلیم مرتبه عبدالرّحیم خان که کفش

26. مجسّم از کرم آفریدگار آمد

27. زبان شکر شکن از نام خان خانانست

28. که با تصوّر او زهر خوشگوار آمد

29. جهان بگیرد و بخشد که نازشی نکند

30. ز کبریا کرمش را ز فخر عار آمد

31. به زنگ آینه خوبان کنند عرض جمال

32. به هر دیار که از مرکبش غبار آمد

33. ز شوق بخشش او بی دریغ لعل و گهر

34. ز بحر و كان به سر راه انتظار آمد

35. لباس عشرت نوروزی حسودش را

36. ز تیرگیّ شب غصّه پود و تار آمد

37. برآمد از دهن شیر فتنه اقلیمی

38. ز بس که پنجۀ قهرش گلو فشار آمد

39. ایا سپهر رکابی که از عزیمت تو

40. زمین چو قطرۀ سیماب بیقرار آمد

41. ز چار ماهه مساحت سمند سرکش تو

42. عجب مدان که به ده روز در کنار آمد

43. زمین ز صدمت سمّش به یکدگر پیچید

44. به پیش دست و عنانت به زینهار آمد

45. در آن مصاف که از نخل تیغ خونخوارت

46. به جای میوه سر پر دلان به بار آمد

47. شدند ضدّ هم اعضای خصم و بهر صلاح

48. میانۀ سر و تن تیغ آبدار آمد

49. زمین به شهپر روح القدس پناه برد

50. به فرق تیغ تو هر جا چو ذوالفقار آمد

51. به حملۀ تو ز جان باز ماند صد فرسنگ

52. کسی که با تو به میدان کارزار آمد

53. چو نقش سکّه ز سیمای زر نمودارست

54. که کیمیای رواج تواش عيار آمد

55. تو گر خراج ستانی ز ملک باکی نیست

56. چرا که دست تو چون ابر مایه دار آمد

57. چو کف به جود برآری کنار جوید مال

58. درم به دست تو چون موج در بحار آمد

59. به شاعران ز عطای تو بی وسیلت شعر

60. هزار گونه کرامت هزار بار آمد

61. به من ز نقد عطای تو آن نوال رسید

62. که دست رغبت من قاصر از شمار آمد

63. سپهر منزلتا کیمیای من هنرست

64. متاع غیر همان جنس اشتهار آمد

65. ز دهر قیمتم ار کم رسد ز قدر من است

66. که در شمار یکی بیش از هزار آمد

67. مرا بپرور کاوّل بهار تربیتست

68. که بوستان معانیّ من به بار آمد

69. سخن دراز «نظیریّ» و طبع آتش خو

70. دعا بگو که دگر وقت اختصار آمد

71. همیشه تا به ضيا فربهی دهد خورشید

72. به پهلوی مه نو کز سفر نزار آمد

73. تو ملک گیر و عدو سوز کز عزیمت تو

74. جهان امن در آغوش روزگار آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا نسوزد برنیاید بوی عود
* پخته داند کاین سخن با خام نیست
شعر کامل
سعدی
* تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک
* برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
شعر کامل
سنایی
* عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست
* صفای هر چمن از روی باغبان پیداست
شعر کامل
صائب تبریزی