نظیری نیشابوری_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 18 : در مدح اکبرشاه

1. نوروز شد کلید در عیش نوبهار

2. دولت شکوفه کرد که فتح آورد به بار

3. ریحان عدل یافت ز اقبال رنگ و بوی

4. دیبای ملک کرد ز انصاف پود و تار

5. بر صحن ملک باد ظفر خرّمی فشان

6. بر باغ عمر ابر دعا مدّعا نثار

7. صد گلستان به سایۀ هر شاخ آرزو

8. صد نوبهار در بن هر خار انتظار

9. دریای عیش در ته هر شبنمی نهان

10. طوفان شوق بر رخ هر ذرّه آشکار

11. دردی کشان شوق ز نیسان دوستی

12. دل نوبهار کرده و رخسار لاله زار

13. خورشید من برآمده از خانۀ شرف

14. آفاق را به تهنیت خویش داده بار

15. اول صباح دولت و اول صبوح عیش

16. بر کف میِ ظفر که نشاطش بود خمار

17. لطفش نگارخانۀ نوروز را فروغ

18. حکمش بهارخانۀ انصاف را نگار

19. بر ساز ملک داری و آهنگ راستی

20. از زلف زهره بسته به قانون عدل تار

21. در رمل سال قرعۀ نوروز می نمود

22. هر فرد صد ولایت و هر زوج صد دیار

23. دولت اشاره کرد می خسروی بنوش

24. همّت اراده کرد که رو جام جم بیار

25. تدبیر ساخت در دل اقبال خلوتی

26. همچون بنای خانۀ تقدیر استوار

27. لبریز شد ز خندۀ خوش کام رازگو

28. سرشار شد ز نوش سخن گوشِ رازدار

29. ذوق قبول رقص کنان در دل امید

30. نور صلاح جلوه کنان در رموز کار

31. فتح فراخ حوصله را مملکت به کام

32. امّيد چشم گرسنه را عیش در کنار

33. شطرنج عابیانه (؟) به تقدیر باخت عقل

34. خصل مراد برد ز دولت هزار بار

35. مسمار حکم دوخت لب عذر مستقیم

36. زنجیر عزم بست در وهم استوار

37. همّت قرار داد که سوی دکن زنند

38. امسال پیش خانۀ دارای نامدار

39. شمشیر مهر سازد و گیرد عروس ملک

40. فرزانه شاه اکبر غازیّ کامگار

41. ای از ازل به لطف تو خلقت امید وار

42. وی تا ابد سخات امل را در انتظار

43. هر صبح ملک ظلمت شب را به عشق تو

44. شوید به آب چشمۀ خورشید از عذار

45. گشتی سراب آب زر اندر محیط کان

46. گر پایۀ سریر تو را نامدی به کار

47. از پرتو عطای تو در راه آرزو

48. روشن شود چراغ به شب های انتظار

49. در کشوری که شاهد رای تو بگذرد

50. پرتو درون دیدۀ اعما شود غبار

51. در نوبهار ملک تو از فيض عدل تو

52. بر شاخسار شعله شود سبز نوک خار

53. کاوند تا به حشر اگر زیر پای تو

54. پیدا شود نشانۀ حلم و پی وقار

55. گر سنگ را به خاک حریمت دفین کنند

56. از فيض خاطر تو شود لعل آبدار

57. گردد زر گداخته از روی خاصیت

58. هرجا ز نعل اسب تو بیرون جهد شرار

59. از تیز دستی تو مگر پر برآورد

60. تا از سر خدنگ تو بیرون شود شکار

61. از بهر آنکه شیر بلافد ز زخم تو

62. پهلوی لاله سرخ نماید به مرغزار

63. از فیض صحبت تو به وقت تكلّمت

64. پر در کنند سمع و بصر دامن و کنار

65. مرغ خیال شاعر جادو فریب را

66. اندر میانۀ دل معنی کنی شکار

67. در رزم آنچنانی و در بزم این چنین

68. ای بزم و رزم از تو گلستان و لاله زار

69. یک روز ابر بر لب دریا نشسته بود

70. از سعی های بیهده آشفته و نزار

71. پرسید همّت تو که این حال بهر چیست

72. گفت آنکه دایم آب ز دریا کنم نثار

73. تا چرخ پیر زاده خود را بپرورد

74. از خون دل به معدن و از گریه در بحار

75. وانگه به یک اشارۀ گوهر نثار تو

76. خیزد ز بحر گرد و برآید ز كان دمار

77. ترسم ز جود دست جواهرنثار تو

78. در خاتمت نگین نشود دیگر استوار

79. ای برفشانده مال چو باران به روز جود

80. وی برگشاده دست چو دریا به روز بار

81. وصف من این بس است که دیوان نظم من

82. جز مدحت تو نیست به تعریف کس نگار

83. بدخوى طفل طبع من اول نمی گرفت

84. در مهد دایۀ کرمِ هیچ کس قرار

85. مهر تو شیر جایزه اش در گلو چکاند

86. پستان الطفات تواش کرد شیرخوار

87. آنم که نیست دایۀ بکر معانیم

88. هنگام کام دادن داماد شرمسار

89. باید که هر که سکّه به نقد سخن زند

90. بردارد از قراضۀ مضمون من عيار

91. من گوهرم فلک نشناسد مرا چه جرم؟

92. من اخترم زمانه نداند مرا چه عار؟

93. چرخ ار بهای جوهر علوی من دهد

94. باید که از عناصر سفلی کند کنار

95. من وقت کبریای سخن کی «نظیریم»

96. آنم که روزگار به من دارد افتخار

97. در هر سحر که ختم سخن گستری کنم

98. گوید فلک به صبح که دست دعا برآر

99. تا خلعت نشاط دهد باغ را سحاب

100. تا فرش سبزه بر لب جو گسترد بهار

101. دولت به صحن ملک تو فرّاش خرّمی

102. عالم به قدّ جاه تو تشریف اعتبار

103. روی عدو که برگِ درخت شقاو تست

104. از سیلی نسیم کدورت بنفشه بار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به من ده آن می احمر، به مصر و یوسفانم بر
* که سیرم زین بیابان و ازین من و ازین سلوی
شعر کامل
مولوی
* حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
* تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
شعر کامل
حافظ
* در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
* سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
شعر کامل
حافظ