نظیری نیشابوری_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 19 : ايضاً در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرّحیم خان در عید فطر گفته شده

1. صبح عیدست که بر میکده بگشاید در

2. سجدۀ شکر کند نزد صبوحش ساغر

3. این چه عطر ست که افشانده گریبان صباح

4. وین چه فیض است که بر کرده سر از جیب سحر

5. هر سو از تهنیت نعرۀ مستان صبوح

6. صد اجابت شده بیهوش در آغوش اثر

7. دست بر دوش صبا جلوه به سودای مشام

8. نگهت میکده را شور محبّت در سر

9. در دل افغان که بیا بادۀ سی روزه بگیر

10. در سر آشوب که رو قسمت یک ماهه ببر

11. روز یکرنگی و هنگامۀ مهرافزایی است

12. ذرّه در صحبت نورست به صد شور و شرر

13. شعلۀ مرتبۀ حسن بلندست امروز

14. بال پروانه به خود وصل کند مرغ نظر

15. هجر افکنده ز سر پنجۀ بیداد كمان

16. بخت انداخته از دست عداوت خنجر

17. طوطی از شوق زند بال به پیمانۀ شهد

18. مگس از ذوق کند دست در آغوش شکر

19. در پرستاری فرمان و رضاجویی دل

20. بسته صدا جا سر هر موی به زنّار دگر

21. ساقی بزم به ذوقی می دیدار دهد

22. که ازو جرعه به دریوزه ستاند کوثر

23. نرسد چشم بد شام به روزی که درو

24. عمر از کثرت شادی نکند زود گذر

25. همه جا جز دلم از زمزمۀ شوق پُرست

26. راه گم کرده همانا بدر گوش خبر

27. کی بود عید مرا بهره ز شادیّ و نشاط

28. قفل زد بخت من امروز به دکّان هنر

29. خوشی خاطرم اینست که خورشیدی هست

30. که شود ذرّۀ بی نور ز فیضش اختر

31. آفتابی که اگر مایه به دریا بخشد

32. می تواند که لبالب کندش از گوهر

33. نسخۀ فتح جهان دفتر فهرست کمال

34. خان خانان که به پیمانش قسم خورده ظفر

35. ای چو توفیق خدا با همه کس گشته رفیق

36. وی چو خوشنودی حق در همه دل کرده اثر

37. سوز در حوصله افتادۀ اخلاق تو را

38. هست در مجمر دل همنفس عود جگر

39. در شبستان مکافات تو هنگام جزا

40. زده پروانه سر شمع به مقراض دو پر

41. تا به عنوان ستم پیشه گیش نشناسند

42. اخگر از بیم تو مالیده به رخ خاکستر

43. با همه کار تو دانایی و بینایی هست

44. عقل و رای تو دهد فعل تو را سمع و بصر

45. به کف پای تو و فرق تو سوگند خورد

46. مسند شاهیِ کیخسرو و تاج قیصر

47. هرگه از خانۀ خصم تو برآید دودی

48. پر خس و خاک کند دامن خود را صرصر

49. همچو خورشید همه عمر درم افشاند

50. هرکه یک ره کند از شارع جود تو گذر

51. مرکز دایرۀ فتحی و هر نقش که هست

52. عاقبت بر خط فرمان تو می آرد سر

53. آخر این ملک جهان را نه کسی می باید

54. تو کسش گر نشوی از تو که دارد بهتر؟

55. پرتو روزبھی از سخنم می تابد

56. گشته ام تا به جناب تو حکایت گستر

57. خوب رو نظم مرا عقد قبول تو بس است

58. این عروسی است که در کار ندارد زیور

59. آن اسیرم که اگر در ز برون نگشایی

60. چنگ برگیرم و بر خود ز درون بندم در

61. نه به درگاه تو از نزد کسی آمده ام

62. که ز نزد تو روم باز به درگاه دگر

63. مرغ هر دل که ز کوی تو شود گرد آلود

64. به هوای در فردوس نیفشاند پر

65. گر نظیری ز فلک می گذرد بندۀ تست

66. ای سر از عرش برآورده به حالش بنگر

67. تا درون حرم میکدۀ صبح بود

68. فیض یزدان می و آیینۀ دل ها ساغر

69. بخت خصمان تو ناشسته رخ از خواب صبوح

70. نزد فرمان تو دولت به میان بسته کمر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه لاله طورست روی روشن او
* چراغ روز بود با بیاض گردن او
شعر کامل
صائب تبریزی
* خبر ما برسانید به مرغان چمن
* که هم آواز شما در قفسی افتادست
شعر کامل
سعدی
* بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
* داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود
شعر کامل
مولوی