نظیری نیشابوری_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 21 : ایضاً در مدح صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرّحیم خان خانان در نوروز فرسی گفته شده است

1. ز سال و ماه نوم بیشه رنجه شد دل تنگ

2. که تنگدست به نوروز و عید دارد جنگ

3. ندانمت به کدامین طریق پیش آیم

4. که پای شوق نیاید هزار جا بر سنگ

5. شب فراق تو چندین جگر خراشیدم

6. که همچو لاله سیه گشت ناخنم بر سنگ

7. کدام وصل همه بیم فرقتست وعتاب

8. ز قرب خدمت تو بر جبین ندارم رنگ

9. تمام عمر ز اندیشه جان به لب آرم

10. که جا کنم به دلت از چه حیله و نیرنگ

11. دلی که کعبه به پاکیّ او قسم می خورد

12. ز فکر بیهده کردم کلیسیای فرنگ

13. نشاط خاطرم انده در آستین دارد

14. به زیر صیقل از آیینه ام بروید زنگ

15. ز عشق ناکس دیدار درد گفتارم

16. نبودی ار به جهان نام من نبودی ننگ

17. همین سفینۀ عشقست جای آسایش

18. برون نهی چو ازو پای قلز مست و نهنگ

19. نسیم بادیۀ شوق مستییی دارد

20. که راه رفتن خود را سماع داند لنگ

21. به پای شوق ره هجر یک دو گام نبود

22. حدیث بی جگران بود وادی و فرسنگ

23. حذر کنید تماشاییان که در کویش

24. جنون به سایۀ دیوار داردم در جنگ

25. ز زخم های وصال و جدایی تو مرا

26. هزار نغمۀ دردست زیر پرده چو چنگ

27. کدام صوت اثر بیش در دلت دارد

28. به من بگو که کنم ناله در همان آهنگ

29. دمی بپرس ز حالم که فکر مدح کسی

30. کند چو عشق تو بازی به دانش و فرهنگ

31. سپهر مرتبه عبدالرّحیم خان کز قدر

32. فرو کشد مه نو را ز گوشۀ او رنگ

33. چو تیغ و آینه یک رو به نزد دشمن و دوست

34. به مهر و کینش نگنجیده حیله و نیرنگ

35. ز بس درستی عهدش عجب نباشد اگر

36. برون رود دگر آشفتگی ز هفت اورنگ

37. زهی محلّ ثباتی جهان ذات تو را

38. که چون سپهر و زمین اندروست دانش و هنگ

39. به عهد پاس تو تعویذ گوسفند و شبان

40. ز دست و پنجۀ گرگست و ناخنان پلنگ

41. به هر دیار که لطف تو صیقلی باشد

42. در آن دیار به جوهر شود فروخته زنگ

43. صریر کلک تو در ساز مملکت داری

44. چو مطربان تو خارج نمی کنند آهنگ

45. به راه وعده پی زود دیدن خواهش

46. عزیمت تو به دل کرده با شتاب درنگ

47. ز بحر تيغ تو دشمن نمی رهد بشناه

48. اگر تمام شود دست و پای چون خرچنگ

49. تو را به خصم چه نسبت کنم که معلومست

50. سفیدکاری چین و سیه نهادی زنگ

51. عروس جود عدو بس که هست خانه نشین

52. به نزد خلق بود شرم روی و خنثی رنگ

53. ز صحن خانه قدم بخششش برون ننهد

54. نزاده مادر احسانش طفل چابک و شنگ

55. قیامتست قیامت در آن مصاف که تو

56. کشی بلارک و از کف دهی عنان کرنگ

57. سرِ سپاه عدو را چو ذرّه خرد کند

58. ز صدمۀ سُم او چون جهد ز میدان سنگ

59. فشانده چرخ اثيرش غبار دامن زین

60. کشیده بخت بلندش دوال حلقۀ تنگ

61. ز بس که از سر کین بر صف عدو تازی

62. سپر به روی نگیریّ و تیغ بر سر چنگ

63. چنان شکوه تو بر خصم عرصه تنگ کند

64. که ناوک مژه در دیده بشکند چو خدنگ

65. سپهر منزلتا بر درت نظیری را

66. هزار رنگ گنه می نهد سپهر دو رنگ

67. به درگه تو که نالد ز کثرتش دربان

68. به حاجب تو که خندد بر ابرویش آژنگ

69. به خاک پای تو کز بوسه ام ندارد عار

70. به آستان تو کز سجده ام ندارد ننگ

71. به نکتۀ تو که گوهر از آن کشیم به گوش

72. به خندۀ تو که شکّر از آن بریم به تنگ

73. به دور باش تو یعنی به آن شکوه و جمال

74. که پرده های بصر بر نگاه سازد تنگ

75. که برندارم ازین آستان جبین نیاز

76. سحاب تفرقه گر بر سرم ببارد سنگ

77. من و حکایت آز و نیاز دورم باد

78. هزار سال خورم خون که لب نگیرد رنگ

79. به نعمت تو که بر خوان تلخ کامی من

80. به ذوق شکر تو جوشد شکر ز طبع شرنگ

81. لب ار به خواهش دل جنبد آنچنان دانم

82. که حلقۀ در بتخانه آورم به درنگ

83. به غیر گردن حرص و سر طمع نبُرم

84. به جای ناخن اگر تیغ رویدم از چنگ

85. به کوه تا پی نخجیر می رود صیّاد

86. به شهر تا به دل خویشتن نیابد رنگ

87. به بخت متّفقت ملک و تخت ارزانی

88. به خصم منهزمت تنگ کوهسار و النگ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو
* ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* بختم جوان و عقلم پیر ست لیک عشقش
* آورده زیر فرمان هم پیر و هم جوان را
شعر کامل
جامی
* شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من
* تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
شعر کامل
هاتف اصفهانی