اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 293

1. تو آفتابی و خلقت چو سایه بر اثرند

2. کز آستان تو چون سایه در نمی‌گذرند

3. چو تیر غمزه زنی بر برابرند آماج

4. چو تیغ فتنه کشی در مقابلش سپرند

5. غم تو قوت دل خویش ساختند چنان

6. که گردمی نبود خون خویشتن بخورند

7. هزار قافله سر گشته شد ز هر جانب

8. بدان امید که راهی به جانب تو برند

9. به بوی آنکه ببینند سایهٔ تو ز دور

10. چو سایه کوی به کوی و چو باد در بدرند

11. چو دامن تو نیاید به دست درمان چیست

12. به غیر از آنکه گریبان خویشتن بدرند

13. اگر تو قصد دل اوحدی کنی دل چیست؟

14. سزد که جان بفروشند و چون تویی بخرند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
* و گر جفا به سر آید هزار چندینم
شعر کامل
سعدی
* گریه تاب نشست از رخ من گرد خمار
* چشم بر خوشه انگور ثریا دارم
شعر کامل
صائب تبریزی
* بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
* خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد
شعر کامل
مولوی