اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 525

1. گر چه در پای هوی و هوست می‌میرم

2. دسترس نیست که روزی سر زلفت گیرم

3. گر تو پای دل دیوانهٔ ما خواهی بست

4. هم به زلف تو، که دیوانهٔ آن زنجیرم

5. کشتن ما چو به تیغ هوسی خواهد بود

6. هم به شمشیر تو روزی به شهادت میرم

7. صد گریبان بدریدیم ز شوق تو و نیست

8. قوت آن که گریبان مرادی گیرم

9. صوفیان را خبر از عشق جوانی چون نیست

10. در گمانند که: من نیز مریدی پیرم

11. گر سری در سر او رفت چه چیزست هنوز؟

12. بسر دوست، که مستوجب صد تشویرم

13. اوحدی پند لطیفست و نصیحت، لیکن

14. با حریفان ، عجب، ار پند کسی بپذیرم!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جفاپیشه بدگوهر افراسیاب
* ز کینه نیاید شب و روز خواب
شعر کامل
فردوسی
* نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
* نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
شعر کامل
حافظ
* لبش ندانم و خدش چگونه وصف کنم
* که این چو دانهٔ نارست و آن چو شعلهٔ نار
شعر کامل
سعدی