اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 870

1. گلا، عنان عزیمت به بوستان چه دهی؟

2. بتا، تعلق خاطر به سرو وبان چه دهی؟

3. ز سرو راست تری، یاد نسترن چه کنی

4. ز لاله خوب‌تری دل به ارغوان چه دهی؟

5. چو غنچه تنگ دلی را به خندهٔ چو شکر

6. ز پستهٔ دهن خویشتن نشان چه دهی؟

7. چو نرگس تو ز بیداد خون خلق بریخت

8. تو تیر غمزه به ابروی چون کمان چه دهی؟

9. بنفشه را چو زبان بر کشیده ای ز قفا

10. به خیره سوسن پر فتنه را امان چه دهی؟

11. چو طوطی لب لعل تو در حدیث آمد

12. به هرزه بلبل شوریده را زبان چه دهی؟

13. اگر نه همچو فلک تند خوی و بد مهری

14. مراد دشمن و تشویق دوستان چه دهی؟

15. بر آستان تو بگریستم به طیره شدی

16. که باز رحمت این خاک آستان چه دهی؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از غرور بی نیازی بارها بال هما
* بر سر من سایه افکنده است و سر پیچیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر دادگر باشی و پاک دین
* ز هر کس نیابی به جز آفرین
شعر کامل
فردوسی
* حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز
* حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم
شعر کامل
حافظ