اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 877

1. هرگزت عادت نبود این بی‌وفایی

2. غیر ازین نوبت که در پیوند مایی

3. من هم اول روز دانستم که بر من

4. زود پیوندی، ولی دیری نپایی

5. میکنم یادت بهر جایی که هستم

6. گر چه خود هرگز نمیگویی: کجایی؟

7. رخ نمودن را نشانی نیست پیدا

8. نقد می‌بینم که رنجی می‌نمایی

9. گر نپرسی حال من عیبی نباشد

10. کین شکستن خود نیرزد مومیایی

11. چشم ما را روشنی از تست و بی‌تو

12. هرگزش ممکن نباشد روشنایی

13. اوحدی بیگانه بود از آستانت

14. ورنه با هر کس که دیدم آشنایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
* جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
* در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است
شعر کامل
حافظ
* دلی دارم که از تنگی درو جز غم نمی‌گنجد
* غمی دارم ز دلتنگی که در عالم نمی‌گنجد
شعر کامل
محتشم کاشانی