عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 98

1. خوش می تپم به خون دل و به تیرم چنین زده است

2. باز این چه ناوک است که از عشق، از کمین زده است

3. مشکل که مرگ روی به میدان ما نهد

4. از بس که فتنه به یسار و یمین زده است

5. نیشی است زهر داده ی معشوق کاوکاو

6. مهری که عشق بر لب جان حزین زده است

7. ناقوس عشق می زنم و رقص می کنم

8. بوی کدام مغبچه بر مغز دین زده است

9. عرفی نماند هیچ به درویشی اش سری

10. از بس که باده با من خلوت نشین زده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز حسرت لب شیرین هنوز می‌بینم
* که لاله می‌دمد از خون دیده فرهاد
شعر کامل
حافظ
* دارم امید بر این اشک چو باران که دگر
* برق دولت که برفت از نظرم بازآید
شعر کامل
حافظ
* طبیبا هر که را بیماری هجران فگند از پا
* اجل پیش از تو بر بالین آن بیمار پیدا شد
شعر کامل
هلالی جغتایی